من دیگه شیر مامانی رو نمی خورم
سلام میدونین چی شده سه ماهه که من دیگه شیر مامانی رو نمی خورم آخه بزرگ شدم . ولی خیلی سخت بود هم برای من و هم برای مامانی شبها دوتایی گریه می کردیم . ...
نویسنده :
فاطمه ذابح جمشیدی
12:22
مهمان مامان
سلام دوستان خوبین انشاءا... یکشنبه شب مامانی مهمون داشت خواهراش اومده بودند خیلی خوشحال بود و بیشتر از اون من خوشحال بودم آخه پسرخاله ام امیررضا اومده بود باهم خیلی خوش گذشت اینم چندتا از عکساشه. ...
نویسنده :
فاطمه ذابح جمشیدی
11:27
شباهت من
همه میگن من شبیه بابام هستم تعجب نکنین ها خواهرم نیست خودمم آخه من که خواهر ندارم مامانی خواست ببینه با روسری سر کردن من شبیه خودش میشم یا نه؟ ...
نویسنده :
فاطمه ذابح جمشیدی
11:23
قاب عکس
سلام مامانی برای عکسام قاب گذاشته قشنگه نه ؟ من که خیلی خوشم اومده مامانی دستت درد نکنه. این اولین سیبی هست که من گاز زدم. سرکار استوار شدم نه؟ ...
نویسنده :
فاطمه ذابح جمشیدی
11:21
سالگرد ازدواج
میدونین امروز چه روزیه؟ خودم میگم امروز سالگرد ازدواج مامان و بابامه خیلی خوشحالم مامانی بابایی سالگرد ازدواجتون مبارک ...
نویسنده :
فاطمه ذابح جمشیدی
10:43
مامانی روزت مبارک
هی گفتم مامانی ثبتش کن آخه من میخوام روز مادرو تبریک بگم کادو هم خریده بودم البته بابام خرید و من دادم. ...
نویسنده :
فاطمه ذابح جمشیدی
10:29